جهانی که در واقع «دامی» بیش نیست، و بشر مغرور و سرگردان، در ریسمان های به‌هم ‌تنیده‌ی آن تقلا می‌کند. در جامعه ی دیکتاتوری،.مدام بینِ انتخابِ درست و غلط، تردید است

از یک سو، با عملی که می‌دانند درست است، جانِ خود را به خطر می‌اندازند و از سوی دیگر، با سکوت در برابرِ استبداد، آرمانهایشان را می‌بازند. بهتر است فریاد برآوریم ومرگِ خود را جلو بیندازیم تا سکوت کنیم و جان دادنِ تدریجیِ خود را طولانی سازیم؟

مرزهای آزادی بیان و توهین به مقدسات

 مرزهای آزادی بیان و توهین به مقدسات

روایت طنزآلودی در بین مردم رایج است که می گوید در ایران “آزادی بیان” وجود دارد اما “آزادی پس از بیان” نه. مفهوم آزادی بیان و حدود و ثغور آن نه تنها در تاریخ ایران، بلکه در تاریخ ملل بارها و بارها تغییر پیدا کرده است. این پرسش که مرز آزادی بیان کجاست و تفاوت نقد و توهین را چگونه و با چه متر و معیاری می توان تعیین کرد، تا سالها بلاتکلیف بود و تا زمان انتشار اعلامیه جهانی حقوق بشر، کمتر منبعی برای تبیین محتوایی و یا استناد به آن وجود داشت. بر اساس ماده ۱۹ این اعلامیه

هر کسی حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق شامل این است که فرد از داشتن عقاید خود بیم واضطرابی نداشته باشد و همچنین در کسب اطلاعات و افکار و نیز در انتشار آن افکار با تمامی وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد. لیکن در اصل بیست و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی، عبارت کلی و مبهمی به کار رفته که بیش از آنکه ضامن آزادی بیان باشد، مرز و قیدی برای آن تعیین کرده است. بر اساس این اصل، نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند. اما مفهوم کلی و مبهمی چون “مخل به مبانی اسلام بودن”، مساله ای است که هر ممکن است هر اظهارنظری را شامل شود. در روزهای گذشته ، پویان خوشحال خبرنگار روزنامه ابتکار در گزارش خود به جای استفاده از “شهادت” امام حسین از عبارت “درگذشت” امام حسین استفاده کرده بود و همین امر به بازداشت او انجامید. مدتی قبل از آن، امیرحسین میراسماعیلی خبرنگار روزنامه جهان صنعت نیز به اتهامی مشابه به عنوان خبرنگار هتّاک بازداشت شده بود. آزادی بیان در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی حتی با در نظر گرفتن نوعی نسبی گرایی فرهنگی، باز هم در وضعیت نگران کننده ای به سر می برد. هرچند بر اساس گزارش سالانه خانه آزادی در مورد وضعیت آزادی در جهان، کشورهای بسیاری (از جمله همسایگان ایران) اغلب در رده کشورهای غیرآزاد جا می گیرند اما بر اساس همین گزارش، وضعیت ایران در شاخص های آزادی حتی در مقایسه با افغانستان، عراق و ترکیه نیز به مراتب بدتر است.

آزادی بیان در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی

روز جمعه دوم نوامبر کاربران بسیاری در توییتر برای آزادی رائف بدوی هشتگ زدند. رائف بدوی جوانی است که در ماه مه سال ۲۰۱۴، در دادگاهی در عربستان سعودی به جرم اهانت به شخصیت‌های اسلامی در به تحمل هزار ضربه شلاق محکوم شد. در خبر دیگری، دیوان عالی پاکستان حکم اعدام آسیه بی‌بی، زنی مسیحی که به اتهام کفرگویی به مرگ محکوم شده بود را لغو کرد. زنی که از سال ۲۰۱۰ در سلول انفرادی گذرانده و اینک اسلامگرایان پاکستان در اعتراض به لغو این حکم، خواستار قتل قاضیان دیوان عالی نیز شده اند. یکی از موسسان جریان اسلامگرا در لاهور به هواداران خود اعلام کرده بود که سه نفر قاضی دیوان عالی جایزالقتل هستند و گاردهای امنیتی آنان، رانندگان آنان و آشپزشان باید آنها را بکشند. این مساله برای نخستین بار نیست که در پاکستان به یک بحران تبدیل می شود. در سال ۲۰۱۷ مشعل خان، دانشجوی جوان پاکستانی در میان فریاد الله اکبر ده ها دانشجوی دیگر به اتهام کفرگویی به قتل رسید. با این وجود وضعیت جمهوری اسلامی ایران در نقض آزادی از پاکستان به مراتب بدتر است و گزارش سالانه خانه آزادی در سال ۲۰۱۸ هم این ادعا را تایید می کند. مساله بر سر این است که در ایران بر خلاف کشورهایی چون پاکستان، این نقض مکرر آزادی نه

به دلیل بافت اجتماعی و تعصبات مذهبی و یا خواست عمومی، بلکه به دلیل ماهیت خود حکومت اتفاق می افتد. هرچند که توهین به مقدسات و کفرگویی در قانون کشوری چون پاکستان صراحتا با مجازات اعدام یا حبس ابد روبرو خواهد شد اما قتل و حذف دگراندیشان نه توسط حکومت که عمدتا توسط بدنه آتش به اختیار اسلامگرایان تندرو انجام می شود. تفاوت اصلی جامعه ایران با همسایگان خود شاید در همین نکته نهفته باشد. چیزی که باعث شده وضعیت آزادی در ایران، هم از پاکستان بدتر باشد و هم از افغانستان و ترکیه و یا عراق. در ایران اما بر خلاف این کشورها مثال های فراوانی در نقض آزادی بیان و قتل دگراندیشان توسط خود حکومت می توان یافت. فراموش نکنیم که محسن امیر اصلانی در سال ۹۳ در زندان رجایی شهر کرج به اتهام توهین به یونس نبی و انکار این مساله که یونس نبی از شکم نهنگ خارج شده اعدام شد.

No comments:

Post a Comment