قیام در کف خیابان در انتظار حکومت ایران:اصطلاح «کف خیابان» شاید چند سالی است که فرهنگ سیاسی کشور افزوده شده است. واژهای که از آن به عنوان اعتراضات و قیامهای مردمی علیه حکومتگران ایران استفاده میشود.
قیام در کف خیابان
چندسال اخیر و علیالخصوص در ۴ سال گذشته، صحنه سیاسی ایران شاهد اعتراضات و قیامهای سهمگینی علیه حکومت ولایت فقیه بوده است.
شاید در نگاه اول به نظر برسد که این اعتراضات مبنای اقتصادی دارند ولی وقتی به روند قیامها و اعتراضات سالهای اخیر در ایران نظری بیفکنیم به روشنی منتج میشود که ماهیت اصلی این اعتراضات سیاسی است.
قیام دی ۹۶ در ظاهر در اعتراض به وضعیت گرانی در مشهد
شروع شد ولی به فاصله چند روز، شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا» که از سر در دانشگاه تهران برخاست، نشان داد که اصل حاکمیت توسط مردم و دانشجویان نشانه رفته است.قیامها و اعتراضات نسبتا پراکنده در سال ۹۷ نیز بر همین منوال طی شد. اما اعتراضات آبان ۹۸ به روشنی تمام، تصدیق این سخن بود.
ماجرا از گرانی ۳ برابری بنزین شروع شد. اما به فاصله یک روز، شعارهای «مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و سایر شعارهای تند و تیز علیه تمامیت حاکمیت ولایت فقیه، نشان داد که مردم ایران در ورای اعتراض به گرانی، سخن اصلیشان، تغییر حاکمیت ولایت فقیه است.
با محور قرار دادن این فرمول میشود هر سخنی از این جنس را تجزیه و تحلیل کرد. هر گاه سخنی از کف خیابان به میان میآید باید انتظار آن را داشت که در آیندهای نزدیک شاهد قیام و اعتراضات گسترده مردمی در صحنه اجتماعی کشور باشیم، هر چند مطلع سخن موضوع اقتصادی باشد.
آخرین نمونه از کاربرد این کلیدواژه توسط یک کارشناس مسائل اقتصادی و استاد دانشگاه تهران است.
اوضاع مساعد نیست
آلبرت بغزیان که در روز ۲۳ شهریور در مصاحبه با انتخاب سخن میگفت به روشنی بر چشمانداز قیام در شهرهای ایران انگشت تاکید میگذارد.
بغزیان در مورد وضعیت اقتصادی کشور به انتخاب میگوید: «تورم و لحظهای شدن قیمتها به درد و رنجی بزرگ برای مردم ایران تبدیل شده است. برای نمونه بالا رفتن قیمت کره در بازار جنجالی بزرگ را در سطح کلان جامعه به همراه داشت. در مجموع، از بورس به عنوان بزرگترین بازار سرمایه گرفته تا یک کالای کم اهمیت همچون کره، متاسفانه اوضاع مساعد نیست.»
بغزیان که در چارچوب نگرانی برای نظام سخن میگوید درباره وضعیت آشفته اقتصادی کشور میافزاید: «این مساله اکنون موجب بیاعتمادیای گسترده در سطح جامعه شده است که البته به آسانی نیز قابل بازگشت نخواهد بود.»
مسائل کنونی کشور ارتباطی با تحریم ندارد
بغزیان در ادامه با اشاره به تحریمهای نظام ادامه میدهد «بسیاری از مسائل کنونی کشور به هیچ عنوان ارتباط مستقیمی با تحریم ندارند. برای نمونه اختلاف قیمت کارخانه و بازار در خودرو هیچگونه ارتباطی با تحریم نداشته و ندارد.»
وی در ادامه انگشت بر علت این گرانی میگذارد که «بخش عمده مشکلات کشور را باید در عدم مسئولیتپذیری و بیاعتنایی دولت به مسائل کلان اقتصاد کشور مورد ارزیابی قرار داد.»
وی هرچند بر روی بیکفایتی آنچه در درون نظام دولت نامیده میشود انگشت میگذارد اما همزمان کفه ترازو را در مقابل جناح دیگر نظام یعنی، نزدیکان خامنهای برابر میکند که «به طور حتم کاسبان تحریمها نقش مهمی در وضعیت بغرنج اقتصادی کشور دارند.»
کف خیابانی که دولت نمیبیند
در عبارتی نانوشته بغزیان تمامیت نظام را بر سر وضعیت فلاکتبار اقتصادی کشور مقصر میداند بیآنکه مستقیم به آن اشاره کند.
بغزیان همچین به وضعیت غارتگرانهی بورس توسط نظام اشاره میکند که «سیاستهای غلط ورازت اقتصاد که ریزشی غیرطبیعی را در بازار بورس ایران به همراه داشت، تاثیری عمیق را بر کاهش اعتماد شهروندان بر جای گذاشته است.»
سیاهه ناکارآمدیهای نظام را پایانی نیست. در ادامه بغزیان بر روی تضاد دیگری در درون نظام انگشت میگذارد. «کاهش نرخ بیکاری» و ادعای نظام درباره آن؛ «مگر میشود بدون هیچ گونه سندی از کاهش نرخ بیکاری سخن به میان آورد؛ اینگونه مواضع به طور حتم اعتماد مردم را بیش از پیش کمتر میکند.»
و در پایان، بخشی از واقعیت کلیت نظام از زبان بغزیان شنیده میشود که «دیگر دولت از اصلاح امور کامل ناامید شده است.»
تمامی این پارامترها بغزیان را به آنجا میرساند تا سخن اصلی خود و کلیدواژه مورد بحث را بر روی دایره بریزد «کف خیابانی که دولت نمیبیند».
وضعیت گویاست. نه دولت، که کلیت نظام مسئول وضعیت فلاکتبار کنونی، بعد از بیش از ۴ دهه حاکمیت در ایران هستند. به درستی که وضعیت ایران در کف خیابان تعیین تکلیف خواهد شد، خواه آنکه نظام آن را ببیند خواه نبیند.
No comments:
Post a Comment