وقتی مصاحبه مادر رومینا را گوش میدادم دقیقا همان صحنههای تلاش دختر بود در سکانسهای فیلم خانهپدری، که میدانست قرار است کشته شود.
اینکه رومینا کنار برادر شش سالهاش خواب بود و کشته شد.
اینکه درب را پدرش از روی مادرش که در حمام لباس میشست، قفل کرد.
اینکه پدر مدام به دختر میگفت خودت خودکشی کن که من مجبور نشوم اینکار را بکنم.
اینکه پدر به مادر دخترک میگفت تو یادش بده چطوری خودکشی کنه تا من مجبور نباشم بعدش به زندان بروم.
در مصاحبه با دوستپسر رومینا و خواهر دوست پسرش فاجعه دردی که این دختر میکشیده عریانتر است.
اینکه به دختر خواهر مردی که دوستش داشت وقتی داشت موهایش را اتو میکرد میگفت: اینقدر پدرم موهایم را کشیده سرم درد میکند...
اینکه عمویش به پدرش میگفته اگه تو غیرت نداری بکشی تو زن و بچهمن را نان بده من بکشم بروم حبس( بعد تو رضایت میدهی من بیرون خواهم آمد)
اینکه شوهر خالهاش با اینهمه رذالت حالا اقوام همین زن، مادریست که همسرش یک جانی است و به کجا میتواند پناه ببرد وقتی پسرک ششسالهاش هم در مالکیت خانواده پدری است طبق قوانین اسلام و ایران.
دخترک جواب آزمایش بکارتش مثبت بود و به پدر برگردانده شد و اگر غیر این بود، پسر باید خسارت میداد و سپس دخترک متعلق به او میشد.
رومینا رفت.
طفلک زن جوان ساده روستایی که مادر رومیناست و با قوانین جنایتکار اسلام در دست این مردان اسیر است.
به گفته مادر رومینا، برادر ششساله رومینا کنار رومینا خوابیده بود موقع این جنایت.
وای که پسرک ششسالهای که بیدار شد و سر تکهشده خواهرش به نام ناموس در کنار او بود.
آیا او پدر رومینا دیگر در فرداها نخواهد بود!
No comments:
Post a Comment